- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی لب شیرین و دهانت به شکر هم تنگی
2 به ملامت نشد از لوح دل آن نقطه خال که سیاهی نتوان شست به آب از زنگی
3 خالهای سیه تو بزنخدان گوئی دهنت دانه بچه کرد ز بیم تنگی
4 تا چرا غمزه و ابروی توأم زود نکشت سالها رفت که با تیر و کمان در جنگی
5 صوفی ار جام لبت بیند و در کنج حضور نشکند شیشه سالوسة زهی بی سنگی
6 جامه رنگین چه کنی جام طلب کز می عشق رنگ آنراست که دارد صفت بی رنگی
7 تا هنوزت قدمی در ره هستیست کمال رو که از مقصد خود دور به صد فرسنگی