گل رخسار تو چون دسته از انوری ابیوردی غزل 120

انوری ابیوردی

آثار انوری ابیوردی

انوری ابیوردی

گل رخسار تو چون دسته بستند

1 گل رخسار تو چون دسته بستند بهار و باغ در ماتم نشستند

2 صبا را پای در زلف تو بشکست چو چین زلف تو بر هم شکستند

3 که خواهد رست از این آسیب فتنه که نوک خار و برگ گل نرستند

4 کرا در باغ رخسارت بود راه از آن دلها که در زلف تو بستند

5 که در هر گلستانش گاه و بی‌گاه ز غمزه‌ت یک جهان ترکان مستند

6 چو در پیش لبت از بیم چشمت همه خواهندگان لبها ببستند

7 منه بر کار این بیچارگان پای چه خواهی کرد مشتی زیردستند

عکس نوشته
کامنت
comment