- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای صورت جمالت بر لوح جان منقش هستم ز فکر زلفت آشفته و مشوش
2 تابنده همچو رویت، دلجوی همچو قدت ماهی که دید روشن؟ سروی که دید سرکش؟
3 گفتم ز چین زلفت دل را نگاه دارم ابروت گفت نی نی، کردی غلط به هر شش
4 کیش دلم ز چشمت ای ماه حاجب ابرو پر تیر غمزه بادت پیوسته همچو ترکش
5 دل در خلاص عشقت، صافی شده است و خالص ز آتش چه باک دارد قلب سلیم بی غش؟
6 می کاهم از دل و جان، چون شمع از دل خود کاهش نمی پذیرد مهر بتان مهوش
7 سر اناالحق از ما، چون گشت آشکارا منصور مست را گو ما را به دار برکش
8 خوش کرده ای به بویش ای باد وقت ما را ای باد! باد وقتت دایم چو وقت ما خوش
9 حسن رخ چو ماهش از زلف می فزاید بنما مهی که او را خوبی فزاید ابرش
10 در باغ حسن خوبان تا بود و هست و باشد سی و دو باد و خاکم، سی و دو آب و آتش
11 خط تو را نسیمی نامش نهاد ریحان سهوی است این محقق بر سهو او قلم کش