ای صورت جمالت بر لوح از عمادالدین نسیمی غزل 163

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

ای صورت جمالت بر لوح جان منقش

1 ای صورت جمالت بر لوح جان منقش هستم ز فکر زلفت آشفته و مشوش

2 تابنده همچو رویت، دلجوی همچو قدت ماهی که دید روشن؟ سروی که دید سرکش؟

3 گفتم ز چین زلفت دل را نگاه دارم ابروت گفت نی نی، کردی غلط به هر شش

4 کیش دلم ز چشمت ای ماه حاجب ابرو پر تیر غمزه بادت پیوسته همچو ترکش

5 دل در خلاص عشقت، صافی شده است و خالص ز آتش چه باک دارد قلب سلیم بی غش؟

6 می کاهم از دل و جان، چون شمع از دل خود کاهش نمی پذیرد مهر بتان مهوش

7 سر اناالحق از ما، چون گشت آشکارا منصور مست را گو ما را به دار برکش

8 خوش کرده ای به بویش ای باد وقت ما را ای باد! باد وقتت دایم چو وقت ما خوش

9 حسن رخ چو ماهش از زلف می فزاید بنما مهی که او را خوبی فزاید ابرش

10 در باغ حسن خوبان تا بود و هست و باشد سی و دو باد و خاکم، سی و دو آب و آتش

11 خط تو را نسیمی نامش نهاد ریحان سهوی است این محقق بر سهو او قلم کش

عکس نوشته
کامنت
comment