1 چشم تو ز بس که کرد خون از چپ و راست در خون چو دلم غرق شد آنک پیداست
2 گر خون دلم نه غمزه ی شوخ تو ریخت پس دامن چشم مستت آلوده است؟
1 عیبم مکن که دوست ندارم رقیب را کز دست او به خواب نبینم حبیب را
2 گر من شکایتی کنم از غصه رقیب از باغبان رسد گله ای عندلیب را
1 هر لحظه هدهدی ز سبا میرسد به من بوی خوش از نسیم صبا می رسد به من
2 یعنی که از زبان صبا از بنفشه زار پیغام سرو بسته قبا می رسد به من
1 چه شود گر بپذیری من تر دامن را خشک مغزی ، خرفی ، ساده دلی چون من را
2 جان دریغ از تو ندارم اگرم راه دهی چه محل در صف عشاق نهد دل تن را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به