چشمت از گوشه تقوا بدر آورد مرا از کمال خجندی

کمال خجندی

کمال خجندی

کمال خجندی

چشمت از گوشه تقوا بدر آورد مرا

1 چشمت از گوشه تقوا بدر آورد مرا مست و غلطان سوی اهل نظر آورد مرا

2 خرقه ارزق من باز به می گلگون شد عشق هر دم به دگر رنگ برآورد مرا

3 داده پیش از دگران جام میم پیر مغان آن تهی ناشده جام دگر آورد مرا

4 باده هر چند که خوردم به لبش تشنه ترم تشنگی نقل و شکر بیشتر آورد مرا

5 خواهد امد به سرم مست صبوحی زده باز سحری هاتف غیب این خبر آورد مرا

6 اشکم از بهر نثار قدم دوست به چشم مردمی کرد و بدامن گهر آورد مرا

7 جستم از حال دل رفته نشانی ز نسیم بوی یار آمد و از جان خبر آورد مرا

8 جان چاشنی ای زان لب شیرین طلبید غم هجر آمد و خون جگر آورد مرا

9 باده بی نرگس مخمور توام کرد خراب مشگ بی طره تو دردسر آورد مرا

10 مست و سودا زده چون نرگس ساقیست کمال مگر آن می زلب چون شکر آورد مرا

عکس نوشته