چشم تو ز بیماری خود بر سر از سلیم تهرانی غزل 117

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

چشم تو ز بیماری خود بر سر ناز است

1 چشم تو ز بیماری خود بر سر ناز است مژگان تو همچون شب بیمار دراز است

2 راهی چو سوی کعبهٔ دل نیست، چه حاصل کز جاده این بادیه چون سینهٔ باز است

3 از سلسلهٔ بندگی آزاد کسی نیست در طاعت افلاک، زمین مهر نماز است

4 آهنگ شکست بت و بتخانه بهانه ست از هند همین مطلب محمود، ایاز است

5 تکلیف به آتش نتوان کرد کسی را چون شمع، زبانم به سر خویش دراز است

6 بی‌نغمهٔ سلیم از گل و می دست کشیدیم شیرازهٔ هنگامهٔ ما رشتهٔ ساز است

عکس نوشته
کامنت
comment