- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چشمان تو مست و ناتوانند پر فتنه و شهره ی زمانند
2 در وصف تو طوطیان هندی یک سر همه لال و بی زبانند
3 سر بر سر این خط و بناگوش بنهاده چه پیر و چه جوانند
4 بردار ز رخ حجاب تا خلق حیران جمال تو بمانند
5 قومی نکشیده تلخی هجر قدر شب وصل تو چه دانند
6 بر روی تو عاشقان بسی هست بعضی به ملا چه در نهانند
7 شب تا به سحر ز عشق رویت با ناله و آه و با فغانند
8 همچون دهن تو عاشقانت از هستی خویش در گمانند
9 در کوی غمت نشسته بر خاک پیوسته ز دور پاسبانند
10 عشاق بجز غمت چه خواهند از بهر غم تو در جهانند
11 هم رحم کنند بر گدایان شاهان جهان چو می توانند