1 چشم تو همی داشت دلم را بعذاب گفتم بلب که کار ایشان دریاب
2 نرمک نرمک لعل توام داد جواب عاقل نکند میانجی مست و خراب
1 با لب تو جان شکار زلف تست با رخ تو کار کار زلف تست
2 چشمۀ خورشید سوی روی تو حلقۀ شب گوشوار زلف تست
1 دل من ار بغمت خوشتر از زبان تو نیست ز روی تنگی باری کم از دهان تو نیست
2 تنم چو موی شد از عشق و خرّمم آری که هیچ فرق میان من و میان تو نیست
1 دلبرم هم ز بامداد برفت کرد ما را غمین و شاد برفت
2 آن همه عهدها که دوش بکرد با مدادش همه زیاد برفت