- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چشم مستت گرچه با ما ترک تازی میکند لعل جانبخش تو هر دم دلنوازی میکند
2 تا دلم آورد بر محراب ابرویت نماز جامه جان را به خون، هر دم نمازی میکند
3 باز نخدان چو کویت ای بت سیمین ذقن! زلف چون چوگان تو هر لحظه بازی میکند
4 میزند خورشید تابان، بر سر شمشاد تیغ تا چرا در دور قدت سرفرازی میکند؟
5 چون نپالایم ز راه دیده، خون دل مدام کاتش عشق تو در دل جان گدازی میکند
6 سازگاری کن دمی با من که در عشق تو جان از تنم بر عزم رفتن کار سازی میکند
7 همچو زلفت شد پریشان حال سلمان حزین زانکه با روی تو دائم عشق بازی میکند