1 چشم تو در آیینه به چشم تو نمود بر چشم تو فتنه گشت هم چشم تو زود
2 چشم خوش تو چشم ترا کرد به چشم پس آفت چشم تو هم از چشم تو بود
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 دست در وصل یار مینرسد جز غمم زان نگار مینرسد
2 عشق را گرچه آستانه بسیست هیچ در انتظار مینرسد
1 حبذا بخت مساعد که سوی حضرت شاه مردمی کرد و رهم داد پس از چندین گاه
2 بعد ما کز سر حسرت همه روز افکندی سخن رفتن و نارفتن من در افواه
1 معشوقه به رنگ روزگارست با گردش روزگار یارست
2 برگشت چو روزگار و آن نیز نوعی ز جفای روزگارست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **