- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نور چشمی تو ما را نظری میباید گر رسد صد نظر از تو دگری میباید
2 باز بنما رخ زیا چو بریدی سر زلف منقطع شد شب پره سحری میباید
3 به عبادت سخنی گوی که رنجوران را از شفاخانه آن لب شکری میباید
4 توتیا را نتوانم که ببینم به دو چشم سرمه چشم من از خاک دری میباید
5 دل عشاق گرفتی به سر زلف سپار تا به هم بر نرود ملک سری میباید
6 به کبوتر چه فرستم که برد نامه شوق که مرا سوی تو بال و پری میباید
7 چه متاعیست سخنهای دلاویز کمال لایق گوش تو به زین گهری میباید