چشم تو صاد است و سر زلف دال از جامی غزل 568

چشم تو صاد است و سر زلف دال

1 چشم تو صاد است و سر زلف دال با خود ازان هر دو مرا صد خیال

2 خواست مصور که کشد نقش تو چهره گشادی و کشید انفعال

3 هست دل سوخته پیش لبت تشنه لبی بر لب آب زلال

4 حال من از وصف جمالت نکوست گفتم و پیش تو نکووصف حال

5 گر سر ما خاک رهت شد چه باک باد چنین صد به رهت پایمال

6 جامی ازان لب سخن آغاز کرد شد لقبش طوطی شیرین مقال

7 یافت کمالی سخنش تا گرفت چاشنیی از سخنان کمال

عکس نوشته
کامنت
comment