چشم مستانه تو آفت هشیاران از همام تبریزی غزل 35

همام تبریزی

آثار همام تبریزی

همام تبریزی

چشم مستانه تو آفت هشیاران است

1 چشم مستانه تو آفت هشیاران است فتنه و عربده او همه با یاران است

2 سر بوسیدن پای تو نه تنها ماراست این خیالی‌ست که اندر سر بسیاران است

3 عارضت هست بسی تازه‌تر از گل‌برگی که بر او آمده در وقت سحر باران است

4 در شکن‌های سر زلف تو گردد دل من وین چنین شب‌رویی شیوهٔ عیاران است

5 گر ز حال شب ما بی‌خبری معذوری خفتد را کی خبر از حالت بیماران است

6 هر که بر کوی تو بگذشت چنان پندارد که مگر بر گذرش رسته عطاران است

7 عجب از خواب تو می‌دارم شب تا به سحر بر سر کوی تو فریاد گرفتاران است

8 گر گنه می‌شمری بندگی و مهر همام کرم شاه نه از بهر گنه‌کاران است

عکس نوشته
کامنت
comment