آیینه با وقار تو سیماب از جویای تبریزی غزل 653

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

آیینه با وقار تو سیماب می شود

1 آیینه با وقار تو سیماب می شود با شوخی تو برق رگ خواب می شود

2 جرأت بود مکیدن آن لب که چون نبات تا در دهن گذاشته ای آب می شود

3 آن باده ای که حسن بمینای دل کند در پرده های دیدهٔ ما ناب می شود

4 سرگشتگیان چاه زنخدان یار را در گریه عضو عضو چو دولاب می شود

5 سرگشتگی ز صورت حالم عیان بود از عکس رویم آینه گرداب می شود

6 جویا دلت بمهر علی روشن است از آن شبها ز ود آه تو مهتاب می شود

عکس نوشته
کامنت
comment