توصیف تو از بشر نیاید از جویای تبریزی غزل 403

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

توصیف تو از بشر نیاید

1 توصیف تو از بشر نیاید در کسوت گفت در نیاید

2 بی معنی عشق همچو تصویر از عالم رنگ برنیاید

3 معنی حقیقت از بزرگی در قالب لفظ در نیاید

4 گر شوق لقای او نباشد آیینه ز سنگ برنیاید

5 مژگان تو کرده با رگ جان کاری که زنیشتر نیاید

6 عکسی است خیال او که هرگز زآیینهٔ دل بدر نیاید

7 در هیچ دلی اثر ندارد آن ناله که از جگر نیاید

8 شادم به نسیم کویش آنهم گر شام آید سحر نیاید

9 از جرگهٔ مردمی برآید هر کس با خویش برنیاید

10 کاری که زدل تپیدن آید جویا از بال و پر نیاید

عکس نوشته
کامنت
comment