1 ای ز ظلم تو همچو لاله ستان گشته از خون تو جهانی سرخ
2 شکل تو در قبای سرخ چنانک بر در اگنده جامه دانی سرخ
3 یا چو در جامه کشته و مرده کرده آماس ترکمانی سرخ
4 در لحاف تو هر شبی خسبند قحبه یی زرد و قلتبانی سرخ
1 دلبرم هم ز بامداد برفت کرد ما را غمین و شاد برفت
2 آن همه عهدها که دوش بکرد با مدادش همه زیاد برفت
1 تا تنگ دلم جای تو خوش پسرست الحق ز خوشی دلم چو تنگ شکرست
2 جانا چو شکر ز تنگت ارنا گزرست دردست من آی کز دلم تنگ ترست
1 سپیده دم بصبوحی شتاب باید کرد بگاه قدحی پر شراب باید کرد
2 نه درّ ه ایم که با افتاب برخیزیم صبوح پیشتر از آفتاب باید کرد