ای کوس کبریای تو در لامکان از قاسم انوار غزل 585

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

ای کوس کبریای تو در لامکان زده

1 ای کوس کبریای تو در لامکان زده وی آتش هوای تو در ملک جان زده

2 عشقت بغیرت آمده و قهرمان شده آتش میان خرمن صاحبدلان زده

3 حیران شد از لوامع اشراق آن جمال عقلی که در صفات تو لاف بیان زده

4 رویت ز لمعه پیشرو کاروان شده چشمت بغمزه ای ره صد کاروان زده

5 یک نعره زد ز شوق دلم، تیر غمزه خورد زان پس هزار نعره بامید آن زده

6 هر روز درد و سوز دلم را زیاده کن تا در طریق عشق نباشم زیان زده

7 برخاسته ز فکر جهان جان قاسمی تا از شراب شوق تو رطل گران زده

عکس نوشته
کامنت
comment