- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کاکل کمند زلف تو شد دام آفتاب تا شد غزال چشم سیه رام آفتاب
2 زان دم که ماه روی تو را دیده ام به خواب هرگز نبرده ام به غلط نام آفتاب
3 زان رو که ناز گوشهٔ ابرو بود بلند مه می شود هلال به پیغام آفتاب
4 لعل لبش به چشم سیاهش نمی رسد نسبت به جام می نکنم جام آفتاب
5 آغاز مهر نیم دمی صبح صادق است یک شام بیش نیست سرانجام آفتاب
6 هر شب برای داشتن [پاس] خاطر است مشعل فروزی فلک و بام آفتاب
7 هرگز نیافت روزی خود غیر قرص نور تا لقمه خوار خوان تو شد کام آفتاب
8 هرگز ندیده ایم سعیدا ز مفلسی یک خرقهٔ درست بر اندام آفتاب