سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

سلمان ساوجی
سلمان ساوجی

چشم مخمور تو تا در خواب مستی از سلمان ساوجی غزل 59

غزل 59 ام از 897 غزلیات

چشم مخمور تو تا در خواب مستی خفته است

1 چشم مخمور تو تا در خواب مستی خفته است از خمار چشم مستت، عالمی، آشفته است

2 سنبلت را بس پریشان حال می‌بینم، مگر باد صبح، از حال من، باوی حدیثی گفته است؟

3 چشم بد دور از گل رویت، که در گلزار حسن هرگز از روی تو نازکتر، گلی، نشکفته است

4 دیده باریک بی‌نم، در شب تاریک هجر بس که بر یاد لبت، درهای عدنان، سفته است

5 دل چو در محراب ابرو، چشم مستت دید و گفت کافر سرمست در محراب بین، چون خفته است

6 خاک راهت، خواستم رفتن به مژگان، عقل گفت نیست حاجت کش صبا، صدره به گیسو رفته است

7 عاقبت هم سر به جایی برکند، این خون دل کز غم عشق تو سلمان، در درون، بنهفته است

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر چشم مخمور تو تا در خواب مستی خفته است

شاعر شعر چشم مخمور تو تا در خواب مستی خفته است چه کسی است ؟

شاعر شعر چشم مخمور تو تا در خواب مستی خفته است سلمان ساوجی می باشد.

شعر چشم مخمور تو تا در خواب مستی خفته است در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر چشم مخمور تو تا در خواب مستی خفته است چیست ؟

قالب شعر چشم مخمور تو تا در خواب مستی خفته است غزل است

مضمون اصلی شعر چشم مخمور تو تا در خواب مستی خفته است چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر