چشم مخمور تو چون بازار از جویای تبریزی غزل 633

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

چشم مخمور تو چون بازار صهبا بشکند

1 چشم مخمور تو چون بازار صهبا بشکند از شکست رنگ می ترسم که مینا بشکند

2 موج صاف لعلگون، در ساغر زرین او خار در پیراهن گلهای رعنا بشکند

3 تا شود استاد از آن اندام طور جلوه را سرو زانو پیش آن شمشاد بالا بشکند

4 هر سر موز کز بناگوش تو سر بیرون کند یک گلستان خار حسرت در دل ما بشکند

5 در حریم وصل او از سودن مژگان به هم خارها در چشم ارباب تماشا بشکند

6 بخت بین! کآرد به دست ار لاله جامی در چمن کاسهٔ بدنامی او بر سر ما بشکند

7 از نم اشک ندامت ساز چون تار حریر گر ترا در پای دل خار تمنا بشکند

8 مست می از بسکه شوخ افتاده جویا دور نیست شیشهٔ رنگم اگر در بزم صهبا بشکند

عکس نوشته
کامنت
comment