- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای عارض زیبای تو نازک تر از برگ سمن وی قد جان آرای تو رعناتر از سرو چمن
2 من در فراق روی گل فریادخوان چون عندلیب تا کی چنین فارغ دلی از ناله و فریاد من
3 هر چند دوری از وفا فکری کن از روز جزا زین بیشتر تیر جفا بر جان مهجوران مزن
4 از شرم آن لعل لبان هر صبحدم در بوستان نبود عجب ای دوستان گر غنچه نگشاید دهن
5 گر حال من در هجر تو زین پس چنین خواهد گذشت جانا نمی خواهم دگر بی وصل تو جان در بدن
6 گر بوی لطفت ای صنم روزی به خاکم بگذرد حقّا که از شوقت به خود چون حلّه گردانم کفن
7 ای سرو سیم اندام ما بخرام با ما تا کنم ایثار خاک مقدمت بود و وجود خویشتن
8 یعقوب محنت دیده ی ما را امیدست تا مگر از لطف باد صبحدم بویی رسد از پیرهن
9 تا کی زنی بر جان من تیغ جفا مردی بود؟ کاندر جهان مردمی مردی بود کمتر ز زن