1 روی زیبای تو هر بار که در چشم تر آید خوبتر باشد از آن ماه که در آب نماید
2 گری را طرفه نباشد که ربایند خلایق طرفه آن گوی زنخدان که دل خلق رباید
3 در به زنجیر ببندد همه وقت و عجب است این که در دولتم آن زلف چو زنجیر گشاید
4 پیرهن لطف تنت زآنکه بپوشید چه حاصل آستین تو دو ساعد چو به انگشت نماید
5 ناله و اشک چو خونابه من از دیده نبینم این چنین ما تو کنی ای دل و اینها ز تو آید
6 پیش بالای نو بر طرف چمن سرو سهی را باغبانان نگذارند که گستاخ برآید
7 پیش بالای نو بر طرف چمن سرو سهی را که بسازد غزل و پر گل روی تو سراید