- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دامن وصل تو گر افتد به دست پای به دامن کشم از هرچه هست
2 عشق توام چشم درایت بدوخت مهر توام دست کفایت ببست
3 شوق رخت پردهٔ عقلم درید سنگ غمت شیشهٔ صبرم شکست
4 رنگ رخت آب برونم ببرد مشک خطت ریش درونم بخست
5 ای دلم از یاد دهان تو تنگ ای سرم از ساغر شوق تو مست
6 چون تو گلی را دل و جان باغبان چون تو بتی را دو جهان بتپرست
7 مهر تو در تن عوض جان خرید عشق تو در بر به دل دل نشست
8 باز نگردیم ز حرف نخست دست نداریم ز عهد الست
9 یار پریر و چو کمان کرد پشت ناوک تدبیر برون شد ز شست
10 پای مرا بست و خود آزاد زیست کرد مرا صید و خود از قید جست
11 جور ز صیاد جفاجو بود ماهی بیچاره چه نالی ز شست
12 دام تو شد نام تو قاآنیا باید ازین نام و ازین دام جست
13 وز مدد دادگر ملک جم ساغر می داد نباید ز دست