- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق چو تشنه که به آب روان بود مشتاق
2 شنیده ام که سگم خوانده عفاک الله من قیر بدین هم ندارم استحقاق
3 هزار بار به گرد جهان مه و خورشید بر آمدند و نظیرت ندید در آفاق
4 اساس عقل بر افتاد تا به ابرو و چشم بنای حسن نهادی و بر کشیدی طاق
5 حدیث زلف درازت به گوش جان چو رسید به هم برآمد از آن حلقه حلقه عشاق
6 صحیفهای ملون حواشی گل را فروغ روی نو آتش فکند در اوراق
7 شوند اهل سپاهان غلام طبع کمال گر این دو بیت سرایند مطربان عراق