1 خواهی که شراب اولیا نوش کنی باید سخن فضل خدا گوش کنی
2 عیسیسخن است در همه باب علوم حق هم سخن است اگر سخن نوش کنی
1 ساقیا آمد به جوش از شوق لعلت جان ما خضر مایی، می بیار از چشمه حیوان ما
2 با لب لعلت به جان بستیم پیمان در ازل تا ابد پیمانه لعل تو و پیمان ما
1 یارب چه شد آن دلبر عیاره ما را کآزرد به هجران دل صد پاره ما را
2 بر اوج سعادت تو نگه دار خدایا از نقص و زوال آن شه سیاره ما را
1 ای که رخت به روشنی غیرت آفتاب شد خفته ز شرم مردمی چشم خوشت به خواب شد
2 نافه به بوی زلف تو، آمد و گشت خاک ره گل ز هوای عارضت رفت و در آتش آب شد