1 ای یافته مرهم خود از داغ مپرس نظاره طاووس کن از زاغ مپرس
2 گفتار نکو شنو به قایل منگر انگور خور ای ساده دل از باغ مپرس
1 ای علم علم برافراخته چون علم از علم سرافراخته
2 خویشتن از علم علم ساختی چون عمل آمد علم انداختی
1 ای صفت خاص تو واجب به ذات بسته به تو سلسله ممکنات
2 گر نرسد قافله بر قافله فیض تو در هم درد این سلسله
1 خواست یکی کور، زنی زشت روی کینه وری، طعنه زنی، زشت خوی
2 از شبه اش، چهره سیه رنگ تر وز سپرش، جبهه پر آژنگ تر