- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 می میرسد از باغ به خدمت برسیدش پوشیده بخلونگه عشرت بکشیدش
2 نا ریخته در کام صراحی ز لب خم با باد لب بار نخستین بچشیدش
3 از باده لب جام لب آب حیاتست در ظلمت غمها چو سکندر طلبیدش
4 آن جوهر رازی که زمی مجلسیان راست گر شمع برآرد به زبان سر ببریدش
5 مطرب مگذارید که فارغ بنشیند پشمینه فروشید و بریشم بخریدش
6 ای محتسب این فتنه همه در سر چنگست فرمای که نیکوتر ازین هم بزنیدش
7 با بت شکنان گوی کمال از سره اخلاص کاین توبه بت راه من آمد شکنیدش