یک جام با تو خوردن یک عمر از فروغی بسطامی غزل 458

فروغی بسطامی

آثار فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

یک جام با تو خوردن یک عمر می‌پرستی

1 یک جام با تو خوردن یک عمر می‌پرستی یک روز با تو بودن، یک روزگار مستی

2 در بندگی عشقت از دست رفت کارم ای خواجهٔ زبر دست رحمی به زیر دستی

3 بر باد می‌توان داد خاک وجود ما را تا کار ما به کویت بالا رود ز پستی

4 با مدعی ز مینا می در قدح نکردی تا خون من نخوردی تا جان من نخستی

5 گفتی دهم شرابت از شیشهٔ محبت پیمانه‌ام ندادی، پیمان من شکستی

6 صید ضعیف عشقم، با پنجهٔ توانا بیمار چشم یارم، در عین تندرستی

7 با صد هزار نیرو، دیدی فروغی آخر از دست او نرستی وز بند او نجستی

عکس نوشته
کامنت
comment