با تو از اول نبودی آشنایی از هلالی جغتایی غزل 403

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

با تو از اول نبودی آشنایی کاشکی!

1 با تو از اول نبودی آشنایی کاشکی! یا نبودی آخر این داغ جدایی کاشکی!

2 دور از آن این شوکت شاهی چه کار آید مرا؟ دست دادی بر سر کویت گدایی کاشکی!

3 حالیا، زین بخت بی سامان برآشفتن چه سود؟ هم از اول کردمی بخت آزمایی کاشکی!

4 میروم، گفتی، رقیبا، چند روزی از درش وه! چه نیکو میروی! هرگز نیایی کاشکی!

5 ای که دل بردی و جان را در بلا بگذاشتی چون ز ما دل برده ای، جان هم ربایی کاشکی!

6 کار من از بی وفایی های خوبان مشکلست خوبرویان را نبودی بی وفایی کاشکی!

7 روزگاری شد که در هجرت هلالی بینواست بگذرد این روزگار بی نوایی کاشکی!

عکس نوشته
کامنت
comment