روی شهر آر ای یارم از ابن یمین فریومدی غزل 19

ابن یمین فریومدی

آثار ابن یمین فریومدی

ابن یمین فریومدی

روی شهر آر ای یارم گر نبودی آفتاب

1 روی شهر آر ای یارم گر نبودی آفتاب کی شدی از دیدن او دیده مشتاق آب

2 چون گشاید از کمین ترک کمان ابرو خدنگ بر غرض دارد گذر همچون دعای مستجاب

3 تاب رخسار چو ماه او همی سوزد مرا سوزد آری تار کتانرا فروغ ماهتاب

4 شاد میگردم چو دلبر میکند با من عتاب ز آنکه باشد دوستی بر جای تا باشد عتاب

5 دلگشای و غم زدا آمد هوای یار من چون صبوح اندر بهار و همچو عمر اندر شباب

6 ای خط شیرین تو چون سبزه بر آب روان زلف مشکینت میانش سایبان بر آفتاب

7 سر بپایت درفکند ابن یمین از شوق و گفت این که میبینم به بیداریست یا رب یا بخواب

عکس نوشته
کامنت
comment