به رو تو را چو خط مشکبار پیدا شد از سعیدا غزل 283

به رو تو را چو خط مشکبار پیدا شد

1 به رو تو را چو خط مشکبار پیدا شد غبار آینه را اعتبار پیدا شد

2 به دور خط رخت کامیاب شد دل ها گل مراد در این روزگار پیدا شد

3 برآید از دل مجروح، آه و نالهٔ گرم پلنگ دایم از این کوهسار پیدا شد

4 هزار نقش به دل های عاشقان بربست هر آن شکن که به زلف نگار پیدا شد

5 خیال در نظر آورد رنگ آن گلروی مرا به سینهٔ دل خارخار پیدا شد

6 ز موج خیز حوادث، اجل خلاصم کرد که بحر شور فنا را کنار پیدا شد

7 به دور عارض او فتنه های خوابیده ز سر کشیدن خط آشکار پیدا شد

8 چگونه خوانمش آدم کسی که آگه نیست چه کار دارد و بهر چه کار پیدا شد

9 کرم نشست سعیدا ز پا و شد معیوب رواج بخل در این روزگار پیدا شد

عکس نوشته
کامنت
comment