- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به خوبی ذرهای بودی چه در کوی تو جا کردم به دامن گرم آتشپارهای اما خطا کردم
2 منت دادم به کف شمشیر استغنا که افکندی تن اهل وفا در خون ولی بر خود جفا کردم
3 تو خود آئینهای بودی ولی ماه جمالت را من از فیض نظر آئینهٔ گیتی نما کردم
4 بلای خلق بودی اول ای سرو سهی بالا منت آخر بلائی از بلاهای خدا کردم
5 نبود از صدق روی اهل حاجت در تو بیپروا تو را من از توجه قبله حاجت روا کردم
6 خریداران ز قحط حسن میگشتند گرد تو تو را من از عزیزی یوسف مصر صفا کردم
7 کنون او ذوق دارد محتشم از کردهای من من انگشت تاسف میگزم که اینها چرا کردم