1 دوات بودی عمری به پیش هر قلمی به گاه شاهدی و کودکی و نیکوئی
2 شدی بزرگ به کار قلم شدی مشغول سرت برند یکی کودک از هنرجوئی
3 دوات نیستی اکنون قلم شدی زیراک نزار و زرد و بریده سر سخنگوئی
1 تا بر گلت ز سبزه نگهبان نشسته است صد گونه داغ بر دل حیران نشسته است
2 گوئی که طوطی ئیست که جویای شکر است خوش بر کنار آن شکرستان نشسته است
1 نه چو رخت ماه سخنگو بود نه چو قدت سرو سمن بو بود
2 سرو بنا از بر چشمم مرو سرو همان به که بر جو بود
1 چو غنچه وقت سحر حلّهپوش میآید نوای بلبل مستم به گوش میآید
2 گل از کرشمهگری سرخروی میگردد چو سرو بسته قبا سبزپوش میآید