1 ز پیشم رفتی ای عهد جوانی مرا شد تیره بی تو زندگانی
2 خبر داری که پیری کشت فایز بیا کز وی مگر خونم ستانی
1 ز هم بگسسته ای بند نقابت که بنمایی به مردم آفتابت
2 مه فایز! بپوشان رخ اگر تو ز قتل عام باشد اجتنابت
1 به گلشن تا ز گل نام و نشانست حدیث بلبل و گل در میانست
2 جهان تا هست ذکر شعر فایز میان دوستان این داستانست
1 سر و زلف سیاهت شام یلداست طلوع صبح در جیب تو پیداست
2 شب و روز تو فایز همچنین است خوشم کاین هر دو نعمت قسمت ماست