- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رفتی و رفت بیرخت از دیده روشنی در دیده ماند اشکی و آن نیز رفتنی
2 آن تن ز پافتاد که در زیر بار عشق از کوههای درد نکردی فروتنی
3 آن قدر که بود خیمهٔ عشق تو را ستون از بار هجر گشت بیک بار منحنی
4 چشمی که دل به دامن پاکش زدی مثل از گریهٔ شهره گشت به آلوده دامنی
5 دستی که پیش روی تو گلشن طراز بود از داغ دسته بست ز گلهای گلخنی
6 باری تو با که بردی و بیمن درین سفر جان را که برق عشق تو را کرد خرمنی
7 آن غمزهای که یک تنه میزد به صد سپاه در ره کدام قافله را کرد رهزنی
8 آن ترکتاز ناز به گرد کدام ملک کرد از سپاه دغدغه تاراج ایمنی
9 پیدا شد از فروغ رخت بر کدام دشت در لالهها طراوت گلهای گلشنی
10 چشم کدام آهو از آن چشم جان شکار آموخت آدمی کشی و مردم افکنی
11 افسوس محتشم که ره نطق بست و ماند در کان طبع نادره در های مخزنی