نکهتی امشب از آن زلف دوتا میخواستم
1
نکهتی امشب از آن زلف دوتا میخواستم
این قدر همراهی از باد صبا میخواستم
2
من که اکنون، رخصت نظارهام از دور نیست
سادهلوحی بین، که در بزم تو جا میخواستم؟!
3
نیست آذر خوارتر از من کسی در کوی او
این سزای من، که از خوبان وفا میخواستم