1 خواهی که کشی خنجر و زارم بکشی از کرده مرا که شرمسارم بکشی
2 سد بار فزون چو بیگناهم کشتی یکره چه شود گناهکارم بکشی
1 اگر اینست غم عشق فزون خواهد شد اگر اینست دل غمزده خون خواهد شد
2 میکند زلف تو گر سلسله داری زینسان عقلها بر سر سودای جنون خواهد شد
1 صبح باز آمد و شب گشت نهان موکب روز بسر آراست جهان
2 باز از هر طرف اصحاب بهار غارت آورد بر افواج خزان