1 خواهی که کسی شوی زهستی کم کن ناخورده شراب وصل مستی کم کن
2 با زلف بتان دراز دستی کم کن بت را چه گنه تو بتپرستی کم کن
1 در کعبه اگر دل سوی غیرست ترا طاعت همه فسق و کعبه دیرست ترا
2 ور دل به خدا و ساکن میکدهای می نوش که عاقبت بخیرست ترا
1 گر سبحهٔ صد دانه شماری خوبست ور جام می از کف نگذاری خوبست
2 گفتی چه کنم چه تحفه آرم بر دوست بیدرد میا هر آنچه آری خوبست
1 کردم توبه، شکستیش روز نخست چون بشکستم بتوبهام خواندی چست
2 القصه زمام توبهام در کف تست یکدم نه شکستهاش گذاری نه درست
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما