1 ای طالب معانی در شاعری ز هر در در حجره معاذی چون آیی و نشینی
2 از بس تواضع او را کوچک دل شناسی لیکن برادر او مرد بزرگ بینی
1 درد من گویید با یاران که درمان یافت نیست پار، درماناست درمان چیست چون آن یافت نیست
2 دل سکندروار خواهد تشنهلب جان برفشاند از دهانش چون نشان آب حیوان یافت نیست
1 از پیرهنت بویی آمد به گلستانها کردند پر از نکهت گلها همه دامانها
2 با رشته همه چاکی شد دوخته وین طرفه کز رشته زلف تست این چاک گریبانها
1 آن گل نو از کدامین بوستان برخاسته است کز نسیم او ز هر سو بوی جان برخاسته است
2 عندالیان تا حکایت کرده زان بالا بلند از درون سرو فریاد و فغان برخاسته است