1 ای آنکه تو طالب خدایی به خود آ از خود بطلب کز تو جدا نیست خدا
2 اول به خود آ چون به خود آیی به خدا کاقرار نمایی به خدایی به خدا
1 چشمم از پرتو خورشید رخت، گیرد آب رویت از آتش اندیشه دل یابد تاب
2 چشم مست تو که بر هر طرفی، میافتد بر من افتاد، زمستی و مرا کرد خراب
1 سرو خواند، با تو خود را راست، اما راست نیست سرو را این حسن و زیبایی که قدت راست نیست
2 راستی را سرو بس رعناست اما این که باد در سر افکندست، یعنی با تو هم بالاست نیست
1 حلقه زلف تو، سرمایه هر سودایی است غمزه مست تو، سر فتنه هر غوغایی است
2 راز سر بسته زلفت، مگشا، پیش صبا که صبا هم نفسش هرکس و هر دم جایی است