-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای بت نامهربان این ستم از بهر چیست بر دل بیچاره ای کز دل و از جان بریست
2 غمزده ی سوگوار شب همه شب تا به روز بر در تو سر زند هیچ نگویی که کیست
3 لعل لب جان فزات آب حیاتست و بس زلف تو دام بلا حسن تو رشک پریست
4 در صفت حسن تو راست بگویم سخن روی تو ماه تمام قد تو سرو سهیست
5 رفتی و من بی رخت چون بزنم دم، دمی هیچ شنیدی کسی زنده که بی جان بزیست
6 هر که نه با عشق زیست گفت که من زنده ام وه که بر آن زندگی زار بباید گریست
7 هست سؤالی مرا از تو بت سنگدل بر من مسکین جفا بی سبب از بهر چیست
8 هر که به اخلاص دل در قدمت جان نباخت در دو جهان کس نگفت کان صفت زندگیست