ای بی خبران، مصلحت کار در از قاسم انوار غزل 119

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

ای بی خبران، مصلحت کار در آنست

1 ای بی خبران، مصلحت کار در آنست جامی بکف آرید، که عالم گذرانست

2 هر کو قدحی خورد ازین خم دل افروز سلطان زمینست و سلیمان زمانست

3 در مجلس عشاق همه شور و قیامت در محفل زهاد همه امن و امانست

4 این نوبت شادیست، گه لطف و کرمهاست آن خواجه ندانست و نداند که ندانست

5 خود با که توان گفت که آن ماه دل افروز هم رهزن جان آمد و هم رهبر جانست؟

6 هرکس که ورا دید و بدانست بتحقیق مرد همه بین آمد و شاه همه دانست

7 هرگه که ز من یاد کند آن گل سیراب با دوست بگویید که: قاسم نگرانست

عکس نوشته
کامنت
comment