تو هم ای مرغ دل بر گل از آشفتهٔ شیرازی غزل 1044

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

تو هم ای مرغ دل بر گل بخوان از عشق دستانی

1 تو هم ای مرغ دل بر گل بخوان از عشق دستانی که دستان ساز شد هر بلبلی بر طرف بستانی

2 نشان از خیمه لیلی در این وادی نمی بینم کنم مجنون صفت هر روز گر طوف بیابانی

3 لبت دارد دوای دردم و ناچار میمیرد مریضی را کز آن عناب بنویسند درمانی

4 نیاید در خم چوگانشان جز گوی مهر و مه اگر ترکان بسازند از سر زلف تو چوگانی

5 کجا این بی بضاعت را شماری از خریداران کز این زنجیر صد یوسف دراندازی بزندانی

6 کمانداران زهر سوئی بتیری خسته آهوئی تو هم تیر مژه داری بساز ای چشم پیکانی

7 نخواندی گر حدیث زلف او بر غیر در محفل چرا آشفته پیوسته از این گفته پریشانی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر