-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفته بودی از لبت درمان کنم وز وصالت یک شبی مهمان کنم
2 از در بختم درآ بی انتظار تا جهان در پای تو قربان کنم
3 تا به کی من دیده بی خواب را در فراق روی تو گریان کنم
4 تا به چند آخر دل غمدیده ام بر سر نار غمت بریان کنم
5 در فراق روی خوبت تا به کی انتظار وعده جانان کنم
6 کرده ای فرمان به جانم بنده ام من ز جان و دل تو را فرمان کنم
7 سرو را گر هست جای اندر سر آب من تو را مأوا میان جان کنم