کمال خجندی

کمال خجندی

کمال خجندی
کمال خجندی

گفتی از پیشم برو بگذر ز جان از کمال خجندی غزل 229

غزل 229 ام از 1252 غزلیات

گفتی از پیشم برو بگذر ز جان گفتی و رفتی

1 گفتی از پیشم برو بگذر ز جان گفتی و رفتی قصه کوته تر بمیرهای ناتوان گفتی و رفت

2 گوئیم هر دم سگ کو گویمت با خاک راه این چنین گر حیف باشد آنچنان گفتی و رفت

3 دی شنیدم کز گدایان درت خواندی مرا این چه تعظیم است خاک آستان گفتی و رفت

4 ای صبا وقتی که پیغامی بما آری ز دوست گر ندانی نام او نامهربان گفتی و رفت

5 سوی ما تا چند اشارتهای پنهان با رقیب این پریشان را ز جمع ما بران گفتی و رفت

6 ماجرای ما چو خواهی باز گفت ای آب چشم پس چرا میایستی چندین روان گفتی و رفت

7 گر به جان گویند نتوان شد سوی جانان کمال سهل باشد این حکایت ترک جان گفتی و رفت

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گفتی از پیشم برو بگذر ز جان گفتی و رفتی

شاعر شعر گفتی از پیشم برو بگذر ز جان گفتی و رفتی چه کسی است ؟

شاعر شعر گفتی از پیشم برو بگذر ز جان گفتی و رفتی کمال خجندی می باشد.

شعر گفتی از پیشم برو بگذر ز جان گفتی و رفتی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر گفتی از پیشم برو بگذر ز جان گفتی و رفتی چیست ؟

قالب شعر گفتی از پیشم برو بگذر ز جان گفتی و رفتی غزل است

مضمون اصلی شعر گفتی از پیشم برو بگذر ز جان گفتی و رفتی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر