گفته بودی که ز کویت به از آشفتهٔ شیرازی غزل 773

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

گفته بودی که ز کویت به ملامت بروم

1 گفته بودی که ز کویت به ملامت بروم دل بر تست کجا من به سلامت بروم

2 من به میخانه زدم خرقه سالوس به آب رندم ای شیخ نگویی به ملامت بروم

3 مدتی زیسته‌ام دور ز جانان به وطن گر به غربت بدهم جان به غرامت بروم

4 بی‌سؤالم در جنت بگشایند به قبر با ولایش چو به صحرای قیامت بروم

5 مردگان زنده کنم چون ببرندم به لحد می‌برم نام علی تا به کرامت بروم

6 از نجف تا به گلستان بهشتم خوانند من آشفته از آن در به ندامت بروم

7 می‌روم داغ غلامی تو دارم به جبین در صف حشر باین داغ و علامت بروم

عکس نوشته
کامنت
comment