سخنها از وفا می گفتی و جور و جفا کردی
1
سخنها از وفا می گفتی و جور و جفا کردی
به ما دیدی چه ها می گفتی و آخر چه ها کردی؟
2
هلاکت الفتت گردم، که از جادو نگاهیها
دل شوریده را از من، مرا از دل جدا کردی
3
حزین آتش زدی پروانه سان، محفل نشینان را
سر افسانهٔ جانسوز را هر جا که وا کردی