ای ساقی دل و جان، ای نور چشم از قاسم انوار غزل 499

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیان

1 ای ساقی دل و جان، ای نور چشم اعیان ما توبها شکستیم، جامی بیار پنهان

2 ای آرزوی جانها، ای راحت روانها یک دم بیا و بنشین، جامی بده و بستان

3 جامی دو سه بما ده، دل را ز غم رها ده ای چشم پرفریبت سر خیل ترکتازان

4 زنهار! تانبازی منصوبه تصرف کین جاست غرقه در خون جان و دل عزیزان

5 ای جان جان جانان، ای روح و راحت جان ما را ز خویش بستان، زان غمزه های فتان

6 ما خوار و زار ماندیم، در انتظار ماندیم یا برقعی برافگن، یا زلف را برافشان

7 قاسم چگونه گوید اوصاف حسن رویت؟ ماهیست در ثریا، لعلیست در بدخشان

عکس نوشته
کامنت
comment