1 ای پسر نیست حرص را پایان زانکه با هر تنی درآویزد
2 پیش هر منعمی که بنشیند به تمنای سود برخیزد
3 آبروی کسان ز آتش آز هر زمان بر زمین فرو ریزد
4 لاجرم عاقل آن بود به جهان که به جهد از حریص بگریزد
1 آراست عروسگل گلستان را آماده شو ای بهار بستان را
2 وقتستکه در سرود و وجد آرد شور رخگل هزار دستان را
1 بهار آمدکه ازگلبن همی بانگ هزار آید به هر ساعت خروش مرغ زار از مرغزار آید
2 تو گویی ارغنون بستند بر هر شاخ و هر برگی ز بس بانگ تذرو و صلصل و دراج و سار آید
1 عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت صد شکر که این آمد و صد شکر که آن رفت
2 این با طرب و خرمی و فرخی آمد وان باکرم و محنت و رنج و مرضان رفت