1 ای سرو روان بر چمن و باغ دلم وی لاله نو شکفته در داغ دلم
2 رفتی و نماند یادگار ایدل و جان از آتش رخسار تو جز داغ دلم
1 مرا ز جور تو ای روزگار سفله نواز بسیست غصه چگویم که قصه ایست دراز
2 بناز میگذرانند عمر بیهنران هنروران ز تو افتاده اند در تک و تاز
1 واجب بود از راه نیاز اهل زمن را در خواستن از حق بدعا شیخ حسن را
2 آنسایه یزدان که چو خورشید بیاراست رایش بصفا روی زمین را و زمن را